۱۳۹۷ دی ۱۰, دوشنبه

اعتراضات خانواده ها و کارگران فولاد اهواز و تداوم بازداشت کارگران



 محمدعلی جداری فروغی، وکیل مدافع برخی از کارگران بازداشتی شرکت فولاد اهواز از تداوم بازداشت ۷ تن از کارگران این شرکت خبر داد.
به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان - نه به اعدام، در پی اعتراضات ۴۰ روزه کارگران فولاد ملی اهواز، از نیمه شب یکشنبه ۲۵ آذرماه و چند روز پس از آن، دست کم ۴۳ تن از کارگران فولاد ملی اهواز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند. هفت کارگر معترض این مجتمع بزرگ صنعتی علی قنواتی، غریب حویزاوی، کریم سیاحی، بهزاد علیخانی، مصطفی عبیات، طارق خلفی و کاظم حیدری همچنان در بازداشت هستند و تاکنون پیرامون آزادی این کارگران هیچ پاسخ روشنی به خانواده های آنان داده نشده است.
روز سه شنبه 11 دی ماه 1397، خانواده های هفت کارگر بازداشتی فولاد اهواز برای چندمین روز متوالی در اعتراض به ادامه بازداشت عزیزان خود دست به تجمع اعتراضی زدند. خانواده های کارگران بازداشت شده از روز دوشنبه ۲ دی به مدت یک هفته است که با تجمع در مقابل استانداری و دادسرای اهواز خواهان آزادی کارگران هستند.
به گفته معترضان، چند روز پیش که مقابل دادسرا در اهواز تجمع کرده بودند، به آنها وعده داده شد که تمامی بازداشت شده گان از زندان آزاد خواهند شد. ولی علیرغم گذشت چند روز تاکنون هفت کارگر بازداشتی آزاد نشده اند.
کارگران فولاد ملی اهواز نیز با تجمع متوالی در مقابل مدیریت شرکت و استانداری خواهان آزادی همکاران زندانی خود شده اند.
ماده ۳: حق حیات برای همه
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.
احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.

ماده ۲۰: حق آزادی تجمع و تظاهرات
الف) هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد.
ب) هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.

۱۳۹۷ دی ۹, یکشنبه

اعتصابات کارگری در منظر جریانات سیاسی/ رضا علیجانی

برخی مزیت های تحسین برانگیز اعتراضات کارگری
اعتراضات کارگری اخیر (به خصوص هفت تپه و فولاد خوزستان) دارای ویژگی ها و مزیت های تحسین برانگیزی است؛ هم چون:
– ارتباط شبکه ای درونی برای شراکت هر چه بیش تر افراد، از طرق مختلف به خصوص شبکه های مجازی
رضا علیجانی
– مدیریت جمعی و به وجود آمدن حس مشترک جمعی در تعلق به اعتراضات و از آن خود دانستن همه ابعاد و اجزای آن و بدین ترتیب رعایت اصول و راهکارهایی که با خرد جمعی پذیرفته شده و جلوگیری از هراس زدگی و راست روی بعد از خط و نشان کشیدن های امنیتی
– سهولت جایگزینی مدیریت میدانی با بازداشت افراد قبلی
– حمایت وسیع از اعضا و مدیران بازداشتی خود
– طرح شعار به اندازه معدل توان جمعی و به عبارتی تطابق بود و نمود
– پرهیز از چپ روی در شعارها و خودکنترلی درونی جمع
– پرهیز از خشونت و هر رفتار و گفتاری که بهانه به دست نیروی مقابل دهد
– تلاش برای ارتباط گیری و حمایت متقابل با دیگر اعتراضات و جنبش های مدنی هم چون دیگر کارگران اعتصابی، دانشجویان، معلمان و غیره
– تلاش برای ارتباط گیری و توضیح مطالبات خود برای دیگر اقشار اجتماعی هم چون بازاریان، کسبه خیابان و غیره
– تلاش برای حضور در همه مراکز لازم بدون هر گونه تنزه طلبی مانند صحن نماز جمعه و مقابل دفتر امام جمعه برای توضیح مظلومیت خویش و حقوق بدیهی ای که پایمال شده است.
بر این فهرست می توان باز افزود.
اعتراضات کارگری پاشنه آشیل حکومت و جریان محافظه کار
جریان محافظه کار، اقشار کم درآمد را پایگاه رای خود از یک سو و بستر نیروگیری از سوی دیگر می داند. حال همین پایگاه سر بر شورش و اعتراض برداشته است.
هم چنین، گفتمان ظاهری حاکم بر جریان اقتدارگرا عمدتاً گفتمانی دو لایه است. لایه ای ضد دشمن (به اصطلاح قدیمی ترش ضدامپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع منطقه) و لایه ای محروم و مستضعف پناه (البته حفظ نظام اوجب واجبات است و حاکم بر این دو لایه). این جریان سعی کرده این گفتمان را در برابر گفتمان عمدتاً متکی بر آزادی و حقوق بشر که متعلق به طبقه متوسط است و کم و بیش توسط جریانات اصلاح طلب و تحول خواه و بعضاً برانداز پیگیری می شود، قرار دهد.
جریان اقتدارگرای نظامی-امنیتی، تربیت نیروهای اجتماعی خویش را با همین گفتمان دولایه انجام می دهد تا هم آنان را برای سرکوب اعتراضات طبقه متوسط آماده کند و هم در صورت لزوم به ماموریت های منطقه ای مثل سوریه اعزام نماید.
حال اعتراضات کارگری به شدت به پاشنه آشیل این گفتمان تبدیل شده و نیروی سرکوب نمی تواند به راحتی طبقه متوسط، اقشار کم در آمد را نیز سرکوب کند. در نتیجه دچار نوعی گیجی می شود و سعی در مهار و سرکوب پنهان آن دارد. چرا که باید نیروی میدانی اش را به سرکوب پایگاه رایش وادار کند. اما در هر حال حفظ نظام در تحلیل نهایی بر هر تحلیل و شعار صوری و ظاهری غلبه دارد و حاکم است.
نکته مهم تر اما این است که طلب کنندگان “آزادی” و “رای من کو؟” را می توان سرکوب و حصر و زندانی و مرعوب و ساکت کرد، اما مشکل کسی که اجازه خانه اش عقب افتاده است، با سرکوب و اجبار به سکوت موقت حل نمی شود و حکایت هم چنان باقی می ماند.
بدین ترتیب در تحلیل نهایی وضعیت اقتصادی حکومت و توان پاسخ دهی به مطالبه مشخص اعتصاب کنندگان است که تعیین کننده وضعیت و روند آتی این اعتراضات خواهد بود. اما آیا حکومت امکان چنین کاری را دارد؟
آیا بازتقسیم منابع رانتی و غارتی امکان پذیر است؟
یک تفاوت مهم در مسئله حل کنی عاجل و کوتاه مدت دولت فرانسه و حکومت ایران در برابر اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه و کارگران در ایران این است که اقتصاد فرانسه یک اقتصاد سرمایه داری است. دولت مکرون اصلاح اقتصادی و کاستن از هزینه ها و کسری بودجه اش، را با حذف مالیات بر ثروت و صرفه جویی در هزینه های دولت را با فشار به طبقه متوسط و پایین پیش برده است. بنابراین می ترسد وارونه کردن این روند بر اثر اعتراض جلیقه زردها به فرار سرمایه ها از کشور بیانجامد که در اقتصاد سرمایه داری جهانی امری محتمل و متداول است.
اما اقتصاد ایران سرمایه داری نیست؛ بلکه نفتی، رانتی و غارتی است. پس مشکل اصلی فرار سرمایه نیست. مشکل اولیه کنونی فروش نفت و کسب در آمد و راه حل عاجل پس از آن، تجدید تقسیم منابع عمومی (عمدتاً متکی به درآمد نفت) و کاستن از سهم رانت خواران و غارتگران و افزایش سهم مردمان از جمله کارگران معترض است. البته بحث راه حل های اساسی و بنیادی مسئله دیگری است و به ساختارهای سیاسی و اقتصادی و سیاست خارجی حکومت بر می گردد که موضوع این نوشتار نیست.
آیا جریان ولایی حاکم حاضر است در سیاست خارجی اش جهت مقابله با تحریم ها (تحریم های البته ظالمانه آمریکا علیه ملت ایران)، تجدید نظر کند؟ آیا حکومت و دولت حاضر اند از سهم رانت خواران معتاد شده به درآمدهای بادآورده کم کنند؟ آیا در دولتی که جریان محافظه کار و به خصوص بخش اقتدارگرای آن به شدت با آن در حال رقابت است، کم کردن از سهم بخش های مختلف رانتخوار، به تشدید جدال های درونی منجر نمی شود؟ پاسخ به این سه سوال است که سرنوشت کوتاه مدت اعتراضات و اعتصابات طبقات کم در آمد را تعیین می کند.
حکومت و بخش قدرتمند امنیتی- نظامی که دست بالا را در آن دارد به یک شیوه برخورد تکراری عادت کرده است: سرکوب به قصد حذف، بالا بردن هزینه فعالیت، ارعاب و ایجاد ترس، فرسوده و خسته کردن فعالان هر حوزه، تقویت تفرد، اختلاف افکنی، نفوذ و کنترل از درون و نظایر آن. این ابزارها و اهرم ها می تواند به صورت مقطعی اعتراض صنفی و کارگری را فشل و ناکام کند، اما چون ریشه درد درمان نشده، برخلاف مطالبات حقوق بشری نمی تواند مدت چندانی زیرخاکستر بماند و با سرعتی خیلی بیش تر از مطالبات طبقه متوسط از زیر خاکستر سر برمی آورد. علت هم آن است که شکم گرسنه و فرزندان در حال بزرگ شدن و صاحبخانه در انتظار دریافت اجاره، مهلت زیادی نمی دهد.
بدین ترتیب حکومت مستاصل می شود و باید هر طور شده بخشی از این مطالبات را پاسخ دهد و سهمی ولو اندک به معترضان صنفی بدهد. اما این بازی موش و گربه تا کی می تواند ادامه یابد؟ پرواضح است تا وقتی که توان اقتصادی دولت و کیسه دوخته رانت خواران، اجازه اختصاص سهمیه کمی بیش تر به اقشار کم در آمد و توزیع مجدد درآمد رانتی را بدهد. دولت های رانتی قبل از هر چیز بودجه های عمرانی را کم و یا حتی حذف می کنند. اما این نیز نتیجه عکس می دهد و بر خیل بیکاران و حقوق عقب افتادگان می افزاید. بنابراین هیچ راهی جز تجدید تقسیم رانت و کم کردن از سهم رانت خواران ندارد. طناب کشی و توازن قوا بین این دو جبهه بزرگ، یعنی مردم – به خصوص اقشار کم درآمد- و حکومت و طیف گسترده رانت خوارانش است که خروجی نهایی را شکل می دهد.
مواجهه نیروهای سیاسی با اعتراضات کارگری
در یک تصویر کلی می توان دید که اصلاح طلبان انتخابات محور منتظرند این اعتراضات هر چه زوتر تمام شود تا صحنه سیاست برای آن سبک بازی که آن ها بلدند -یعنی انتخابات-، فراهم شود. براندازان اما به عکس منتظرند این اعتراضات ادامه یابد و به خصوص از عرصه اقتصادی به عرصه سیاسی کشانده شود و حکومت را از پای در آورد.
تحول خواهان اما در وهله اول دوست دارند اعتصابی ها به خواسته شان برسند و از سختی زندگی نجات پیدا کنند. اعتصابی ها خود “هدف” اند و نه “ابزار”ی برای این که فعالان سیاسی به هدف خود –یعنی سرنگونی حکومت- برسند.
در وهله دوم یعنی در میان مدت و درازمدت اما، تحول خواهان هم پروژه ای را دنبال می کنند که حکومت یا باید عقب نشینی کند و استحاله گردد و یا باید تغییر کند و فرو بریزد تا حکومتی با جدایی دین و دولت و مبتنی بر حقوق شهروندی جایگزین شود. این مسیر را مردم از جمله اقشار کم در آمد و نیز طبقه متوسط از یک سو و حکومت از سوی دیگر شکل خواهند داد. اما نمی توان از هر اعتراض صنفی و مدنی انتظار جابه جایی قدرت را داشت (توقع براندازان) و یا از ساختار متصلب حکومت انتظار اصلاح از بالا را به انتظار نشست (توقع اصلاح طلبان).
بخشی از مشکلات زندگی رومزه اقشار مختلف مردم، اعم از کارگران و معلمان و زنان و دانشجویان، زیر سقف همین ساختار قابل حل است. این جا میدان حرکت اصلاح طلبی است. اما مشکلات اساسی تر و مسایل بنیادی تر نمی تواند با همین ساختار حقیقی و حقوقی قدرت حل و فصل شود و درون یک مثلث محبوس و محصور می شود. یک ضلع این مثلث فساد ساختاری است. مشکلات اساسی مرتبط با فساد اقتصادی با حفظ ساختار قابل حل نیست. همه پرونده های مهم مالی و اقتصادی از جایی به بالاتر متوقف می شود و پیگیری و ردگیری نمی گردد.
ضلع دیگر سرکوب ساختاری است. هیچ گاه پرونده قتل های زنجیره ای و اعدام های دهه شصت و غیره در این ساختار به نتیجه نمی رسد.
ضلع سوم نیز سیاست های ارزشی شده و به اصطلاح ناموس حکومت است که معمولا رنگ و لعاب مذهبی می گیرد؛ مانند ادامه جنگ و یا مداخله در سوریه برای حفظ بشار اسد اما با پوشش مدافعان حرم و نظایر آن.
بدین ترتیب تحول خواهان برخلاف براندازان زندگی اقتصادی و اجتماعی و مدنی و سیاسی مردم را متوقف و مشروط به تغییر کل ساختار حکومت نمی کنند. همان طور که برخلاف اصلاح طلبان حل همه مشکلات را در این ساختار میسر نمی دانند.
تحول خواهان به فراخور شرایط و با توقعات مختلف و مشخص و محدود، استفاده از همه ابزارهای موجود برای تغییر زندگی و آینده مردم از جمله صندوق رای، تلاش های مطالبه محور صنفی، تجمع و اعتراض خیابانی و بالاخره اعتصاب های شغلی و مدنی را به عنوان راه های گوناگون نزدیک شدن به اهداف و مطالبات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و حقوق بشری و ضدتبعیض قبول دارند، تبلیغ و حمایت و مشارکت می کنند.
از همین منظر است که می توان به آسیب شناسی اعتراضات اقتصادی و کارگری پرداخت.
آسیب شناسی اعتصابات کارگری
اعتصابات کارگری طیف وسیع و انواع مختلفی را در برمی گیرد که بررسی همه ابعاد و انواع آن و آسیب شناسی مورد به مورد آن ها در این جا مورد نظر نیست. اما در مجموع اعتصابات کارگری و صنفی دوره ای و متناوب است (مانند کامیونداران، اتوبوسرانان و غیره) و برخلاف انتظار براندازان ادامه دار و مستمر تا براندازی نیست و برخلاف میل اصلاح طلبان تمامی ندارد!
با چنین مختصاتی شاید بتوان برخی از آسیب های این اعتصابات را چنین برشمرد:
– عدم تشکل و اتحاد سراسری صنوف که بتوانند همه اعضای یک صنف همزمان اعتصاب کنند تا بتوانند فشار موثری به دولت و حکومت برای رسیدن به مطالباتشان وارد کنند. در برخی صنوف تلاش هایی جهت شکل گیری چنین مهمی با سختی و فشار و با فراز و نشیب در جریان است.
– ناتوانی در تامین هزینه های اعتصابیون. یک کارگر اعتصابی در این مدت از هر نوع حقوق و مزایا بی بهره و بیش از هر زمان دیگری تحت فشار است. در دوران انقلاب این مهم را بازاریان برعهده داشتند. در برخی کشورهای صنعتی نیز اتحادیه های کارگری و صندوق های اعتصاب متصدی این امر هستند. اما جای این نهاد در اعتصابات کارگری و صنفی کنونی در ایران خالی است. یکی از مهم ترین همپوشانی های فعالان مدنی و سیاسی با این اعتصابات می تواند در همین نقطه شکل بگیرد که خود بحث مهم دیگری است.
– همبستگی مثبت اما ناکافی با دیگر صنوف و اقشار. اینک روند مثبتی در همبستگی و حمایت اعتصابات صنوف و اقشار مختلف از یکدیگر وجود دارد. دانشجویان از کارگران و معلمان از هردو و بازنشستگان از هر سه حمایت می کنند. هر یک خواهان آزاد شدن زندانیان یکدیگر هستند. این گامی به پیش است اما بنا به دلایلی که در بالا برشمردیم، این همسویی و همبستگی هنوز به صورت قدرتمند و موثری در نیامده است تا بتواند در عمل فشار متمرکزی را بر حکومت وارد و آن را وادار به عقب نشینی کند.
– عدم ورود به صحنه طبقه متوسط. این امر شاید یکی از مهم ترین آسیب های وضعیت کنونی اعتصابات کارگری و صنفی از منظر راهبردی باشد. ریشه یابی این امر نیز خود یک امر بس مهم راهبردی است که چرا وقتی نزدیک به دو-سوم مردم از این اعتراضات حمایت می کنند، ولی خود اقدامی عملی در این جهت صورت نمی دهند.
طبقه متوسط دچار تفرد و اولویت شدید منافع فردی بر هر امر جمعی شده است. ایدئولوژی های جمع نگر و جمع ساز نیز کم رنگ شده اند. هزینه های امنیتی مترتب بر مشارکت و همسویی با این اعتراضات نیز بالاست و با تفرد و پراگماتیسم تشدید شده کنونی در این طبقه، ناسازگار است. گاه خشونت نهفته در برخی اعتراضات و شورش ها نیز این طبقه را هراسناک می کند. هم چنین بعضی (و البته نه همه) نیروهای برانداز حامی این اعتراضات که خود زبان و رفتاری چماقی و حذفی دارند نیز این طبقه تغییرخواه اما محاسبه گر را بیمناک می کند.
چه باید کرد؟
پاسخ به این پرسش برای اصلاح طلبان و براندازان با پاسخی که یک تحول خواه دنبال می کند، متفاوت است.
بخش مهمی از اصلاح طلبان می خواهند هر طور شده، هرچه زودتر، به هر طریق اقتصادی و سیاسی این اعتصابات با رفع و رجوع مطالبات کارگران به اتمام برسد.
براندازان برعکس اصلاً تمایل ندارند اعتصابی ها با گرفتن بخشی (و یا حتی همه) حق و حقوق شان راهی خانه و سرکارشان شوند. آن ها بیش تر به تحریک و تشجیع کارگران و دیگر صنوف برای ریختن در خیابان و رادیکال تر کردن شعارها معتقدند. با این تصور که از این طریق حکومت سرنگون می شود.
تحول خواهان اما در وهله اول می خواهند کارگران و خانواده های شان به مطالبات اقتصادی و صنفی و آرامش و امنیت روانی برای یک زندگی انسانی حداقلی برسند. هر بخش از کارگران و اصناف اعتصابی که به خواسته های شان برسند، باعث خوشحالی تحول خواهان است که از نقطه عزیمت و منظر زندگی مردم -نه بود یا نبود حکومت- به صحنه سیاست ایران می نگرند. اما آنان نیک می دانند مشکل اعتصابات اقتصادی با مسکن های کوتاه مدت قابل حل نیست. بدین ترتیب آنان در چشم انداز میان مدت و دراز مدت از یکسو به تقویت و تداوم تشکل های کارگری و صنفی می اندیشند (با مشارکت در حل تدریجی نقاط ضعفی و آسیب هایی که در بالا برشمرده شد) و از سوی دیگر به تغییرات ساختاری و تحولات بنیادی در قدرت در یک روند درون جوش و تدریجی و ملی برای رسیدن به حکومتی عاری از تبعیض و مبتنی بر حقوق اقتصادی و سیاسی و جنسیتی و حقوقی و قومی همه آحاد مردم که جز در یک جمهوری دموکراتیک و سکولار امکانپذیر نیست. تفصیل این بحث راهبردی امری جدا از مبحثی است که در این نوشتار در رابطه با اعتراضات کارگری پی می گرفتیم و نویسنده در مقالات دیگر بدان پرداخته است.

عباس واحدیان، با قرار وثیقه آزاد شد


خبرگزاری هرانا – عباس واحدیان شاهرودی، نویسنده و فعال مدنی ساکن مشهد که پیشتر در تاریخ ۱۹ مهرماه توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شده بود، عصر روز جاری با قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عصر امروز یکشنبه ۹ دی‌ماه ۹۷، عباس واحدیان شاهرودی، نویسنده و فعال مدنی ساکن مشهد با قرار وثیقه ۳۵۰ میلیون تومانی و تا پایان مراحل دادرسی از زندان وکیل آباد مشهد آزاد شد.
لازم به ذکر است در تاریخ ۳۰ آبان‌ماه ۹۷، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مطروحه علیه “عباس واحدیان شاهرودی” در شعبه ۹۰۳ دادگاه انقلاب مشهد برگزار شده بود.
اتهام عنوان شده علیه وی در جلسه دادگاه “اقدام علیه امنیت ملی” و “اقدام جهت براندازی نظام” بوده است.
پیش‌تر خانواده عباس واحدیان پس از گذشت ۴۲ روز در زمان انتقال وی به دادگاه در حالی که دستبند و پابند داشت موفق به دیدن وی شدند و به آنها گفته شده بود که وی فعلا در بند زندانیان ممنوع الملاقات زندان مشهد نگهداری می‌شود.
عباس واحدیان شاهرودی، نویسنده و فعال مدنی ساکن مشهد در تاریخ ۱۹ مهرماه ۹۷ توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت شده بود.
پیشتر یک منبع مطلع ضمن تائید این خبر به گزارشگر هرانا گفته بود: “عباس واحدیان نویسنده اهل مشهد، اخیرا در ارتباط با کمک به خانواده‌های زندانیان به همراه تعدادی دیگر از فعالین مدنی مشهد فعالیت می‌کرد. از جمله جمع آوری کمک نقدی از طریق صندوقی جهت حمایت و کمک‌رسانی به خانواده زندانیان. با این حال مشخص نیست دلایل بازداشت ایشان مرتبط با این موضوع باشد”.
کتاب “بازگشت چنگیز خان مغول” از جمله آثار منتشر شده‌ی “عباس واحدیان شاهرودی” است که توسط انتشارات خاتم در مشهد منتشر شده است.
ماده ۳: حق حیات برای همه
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.
ماده ۹: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی
احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.


انفجار مین در دهلران یک مصدوم بر جای گذاشت


خبرگزاری هرانا – بر اثر انفجار مین به جا مانده از دوران جنگ در منطقه دشت عباس، روستای استقلال شهرستان دهلران یک نفر زخمی شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، انفجار مین در شهرستان دهلران از توابع استان ایلام یک مجروح برجا گذاشت.
مدیر شبکه بهداشت و درمان دهلران گفت: “ساعت حوالی چهار عصر امروز یکشنبه ۹ دی ماه ۹۷، جوان ۳۴ ساله‌ای در منطقه دشت عباس، روستای استقلال با یک مین به جای مانده از دوران جنگ برخورد کرد”.
اسدالله مهاجر افزود: “تمام بدن این جوان به خصوص از ناحیه پا دچار جراحت شدید شده است”.
وی تصریح کرد: “پس از اعزام این مصدوم به مرکز بهداشتی درمانی دهستان دشت عباس توسط نیروهای اورژانس، برای درمان تخصصی‌تر به بیمارستان گنجویان دزفول اعزام شد”.
دهلران بزرگ‌ترین شهر استان ایلام است.
مین‌های برجای مانده از دوران جنگ همه ساله موجب مرگ و مصدومیت تعدادی از هموطنان مناطق مرزی می‌شود.
در حدود ۴۲۰۰۰ کیلومتر مربع از اراضی ایران آلوده به مین‌های به‌جا مانده و عمل‌نکرده جنگ ایران و عراق است که نظامیان عراقی در زمان اشغال این مناطق در زمین تعبیه کرده‌اند.
دولت ایران نیز همچنان به تولید، استفاده و صادرات مین‌های ضدنفر ادامه می‌دهد و معتقد است استفاده از این مین‌ها تنها راه مؤثر برای تأمین امنیت مرزهای طولانی این کشور است.
بر همین اساس بخش‌هایی از مرزهای ایران با افغانستان، پاکستان و عراق مین‌گذاری شده‌است؛ در جریان درگیری‌های دهه ۱۳۶۰ در کردستان هم بسیاری از اراضی این منطقه مین‌گذاری شدند.

ماده ۳: حق حیات برای همه
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.

گزارشی از تداوم بازداشت خودسرانه شهروندان عرب در سه ماه گذشته

بازداشت شدگان

مقامات ایران پس گذشت ۳ ماه از حمله به رژه نیروهای ارتش در اهواز، کماکان به بازداشت خودسرانه شهروندان عرب ادامه می‌دهد.
براساس گزارش فعالان حقوق بشر عرب آمار بازداشت شدگان به بیش از ۷۰۰ تن بالغ گردیده است.
بنا به گزارش فعالان حقوق بشری عرب شماری از شهروندان بازداشت شده پس از حمله مسلحانه اهواز به زندان‌های شیبان اهواز، سپیدار اهواز، اوین و همدان منتقل شده‌اند. این بازداشت شدگان از حق ملاقات و تماس با خانواده و حق دسترسی به وکیل محروم هستند.
در ماه دسامبر دستکم ۱۲ تن دیگر از شهروندان عرب در اهواز بازداشت شده و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
اسامی برخی بازداشت شدگان:
۱. هیثم عبیداوی، ساکن شهرستان حمیدیه، بازداشت شده روز ۱۴ آذر ۱۳۹۷
۲. مرتضی دبی، ساکن کوی علوی شهر اهواز، بازداشت شده روز ۱۴ آذر ۱۳۹۷
۳. علی دبی، ساکن کوی علوی شهر اهواز، بازداشت شده روز ۱۴ آذر ۱۳۹۷
۴. فایز دبی، ساکن کوی علوی شهر اهواز، بازداشت شده روز ۱۴ آذر ۱۳۹۷
۵. محمد حمادی عبیات، ساکن شهرستان حمیدیه، بازداشت شده روز ۱۰ آذر ۱۳۹۷
۶. عباس باوی، ساکن منطقه زرگان اهواز، بازداشت شده روز ۱۰ آذر ۱۳۹۷
۷. مدینه نیسی، ساکن کوی پاستوریزه شهر اهواز، بازداشت شده روز ۸ آذر ۱۳۹۷
۸. برادر مدینه نیسی، ساکن کوی پاستوریزه شهر اهواز، بازداشت شده ۸ آذر ۱۳۹۷
همچنین بنا به گفته فعالان حقوق بشری بسیاری از بازداشت شدگان از جمله خانواده منصوری و سویدی مجبور به اعتراف اجباری تحت شکنجه شده اند. 
تلویزیون صدا و سیما ایران نیز در بخشی از برنامه خود مصاحبه این بازداشت شدگان را نشان داده است. 
این در حالی است که خانواده این بازداشت شدگان تمام ادعا‌های مطرح شده در مصاحبه تکذیب کرده‌ و اعلام کردند که رفتار فرزندانشان در مصاحبه طبیعی نبوده و تحت فشار صورت گرفته است.
محمد سویدی برادر علی سویدی در توییتی ادعای نهادهای امنیتی مبنی بر سفر برادرش به سوریه و عراق را رد کرد و نوشته «این مصاحبه در تابستان گرفته شده است اما در ماه دسامبر از تلویزیون پخش شده است. ما هیچ اطلاعی از وضعیت برادرم نداریم.»
فعالان حقوق بشر عرب پشت صحنه این اعترافات اجباری را افشا کرده و گفته اند‌ «مسئول ضبط این اعترافات اجباری و مصاحبه ‌های شخصی به نام آرام است که در نژادپرستی و تبعیض اقلیت‌های عرب سابقه دیرینه دارد و در گرفتن اعترافات اجباری بسیاری از فعالین عرب نیز نقش داشته است.»
براساس قوانین بین الملل گرفتن اعتراف اجباری و مصاحبه تلویزیونی نقض روشن حقوق بازداشت شدگان در خصوص عدم اجبار به اقرار علیه خود و بهره‌مندی از اصل برائت و محافظت در مقابل رفتارهای بی‌رحمانه، ضدانسانی و موهن می‌باشد.
سازمان عفو بین الملل روز سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷، طی بیانیه از مقامات ایران خواست تا سرنوشت و محل نگهداری صدها تن از شهروندان عرب بازداشت شده در استان خوزستان، را مشخص کند.
فلیپ لوتر، مدیر تحقیقات عفو بین الملل در بخش خاورمیانه و شمال آفریقا نیز اعلام کرد «ابعاد دستگیری‌ها در هفته‌های اخیر به شدت نگران کننده است. زمان‌بندی این بازداشت‌ها نشان می‌دهد که مقامات ایرانی حمله اهواز را دستاویزی قرار داده‌اند تا اعضای اقلیت عرب اهوازی، از جمله فعالان مدنی و سیاسی، را مورد حمله قرار دهند تا هرگونه مخالفتی در استان خوزستان را در هم بشکنند.»

ماده ۳: حق حیات برای همه
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده ۵:شکنجه ممنوع
احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.

۱۳۹۷ دی ۸, شنبه

محکومیت شاپور رشنو و شش شهروند دیگر اهل اندیمشک به حبس و تبعید


خبرگزاری هرانا – ۷ شهروند اهل اندیمشک به نامهای “شاپور رشنو، احسان میرزاوند، حسن تافی، داریوش جافرپور، ایمان میرزاوند، بهزاد قلاوند و سیاوش قلاوند” از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب دزفول به ریاست مهدی آماده، از بابت اتهامات “تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروه های مخالف نظام” به حبس و تبعید محکوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شعبه اول دادگاه انقلاب دزفول، ۷ شهروند اهل اندیمشک را به حبس و تبعید محکوم کرد.

هویت این شهروندان “شاپور رشنو، احسان میرزاوند، حسن تافی، داریوش جافرپور، ایمان میرزاوند، بهزاد قلاوند و سیاوش قلاوند” توسط هرانا احراز شده است.

بر طبق حکم صادره از سوی شعبه ۱ دادگاه انقلاب دزفول، شاپور رشنو از بابت اتهامات “تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروه‌های مخالف نظام” به ۱۰سال حبس، ۲ سال تبعید به شهرستان سرخس و ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعی و احسان میرزاوند به اتهامی مشابه به ۳ سال حبس، ۲ سال تبعید به شهرستان بم و ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعی محکوم شده‌اند.
همچنین حسن تافی، داریوش جافرپور و ایمان میرزاوند هر کدام به  ۶ ماه حبس و بهزاد قلاوند و سیاوش قلاوند هر کدام به ۴ ماه حبس محکوم شده‌اند. اتهام مطروحه علیه این پنج شهروند “تبلیغ علیه نظام” عنوان شده است.
این شهروندان در حال حاضر تا پایان مراحل دادرسی با قرار وثیقه در آزادی موقت به سر می‌برند.
لازم به ذکر است که شاپور رشنو، فعال ملی مذهبی، پیش‌تر به “اتهام تبلیغ علیه نظام” به تحمل ۴ ماه حبس تعزیری محکوم و در اسفندماه سال گذشته جهت اجرای حکم به زندان عادل آباد شیراز تبعید شده بود. وی دانشجوی دکترای علوم سیاسی است.
اَندیمِشک از شهرهای شمال استان خوزستان است. این شهر در مسیر جاده ترانزیت کشوری قرار دارد. اندیمشک در ۷۲۰ کیلومتری تهران و ۱۶۰ کیلومتری اهواز واقع شده است.
ماده ۳: حق حیات برای همه
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.
هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.

نامه محمد حبیبی، معلم در بند؛ سرنوشت پرونده های سیاسی خارج از نهادهای قضایی تعیین می شود


خبرگزاری هرانا – محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان محبوس در زندان اوین، طی نامه ای با اشاره به تایید حکم خود در دادگاه تجدیدنظر، این حکم را ناعادلانه دانسته و گفته است که “تأیید کامل حکم بدوی بدون هیچ  تغییری در دادگاه تجدیدنظر، بار دیگر این سوال را در ذهنم پیش می‌آورد که سرنوشت پرونده‌های سیاسی در جای دیگری خارج از نهادهای قضایی تعیین می‌شود”. آقای حبیبی پیش‌تر توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۱۰ سال و نیم حبس، ۲ سال ممنوعیت از فعالیت در احزاب، گروه‌ها و دسته‌های سیاسی و اجتماعی و ممنوعیت خروج از کشور و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود، که این حکم در دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد. با توجه به ادغام احکام ۷ سال و نیم از حبس وی قابلیت اجرایی دارد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از انصاف نیوز، محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان محبوس در زندان اوین که در روزهای اخیر حکم محکومیتش از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شده است، طی نامه‌ای به تایید این حکم واکنش نشان داد.

متن کامل نامه محمد حبیبی در ادامه می‌آید:

“بعد از حدود ده ماه از بازداشت اینجانب، سرانجام در تاریخ یکم دیماه حکم قطعی در دادگاه تجدید نظر شعبه ۳۶ به وکیلم ابلاغ شد که عینا تأیید حکم بدوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بود. با وجودیکه در این مدت ده ماه با فشارها و ناملایمات فراوانی مواجه بوده‌ام، در مشورت با وکلای مجربم، از هرگونه انتشار مطلب یا امضای بیانیه‌هایی که در مناسبت‌های مختلف از زندان و از طرف همبندیانم صادر می‌شد، خودداری کردم، تا از هرگونه بهانه‌جویی‌های احتمالی برای کاهش رأی بدوی جلوگیری شود. از جمله‌ی این فشارها می توان به نحوه‌ی برخورد در هنگام بازداشت در تجمع روز معلم در مقابل دیدگان همکارانم (تجمعی کاملا صنفی، مدنی و قانونی)، اعزام به بازپرسی با وضعیت نابهنجار پوششی (لباس و شلوار پاره و بدون کفش با پاهای برهنه)، اعزام به زندان تهران بزرگ با همان شرایط و نگهداری غیرقانونی در این زندان به مدت ۴ ماه و نیم در کنار متهمان به شرارت و سرقت و در شرایطی با کمترین امکانات، اشاره کرد.
علاوه بر این، هم در دادگاه بدوی و هم دادگاه تجدیدنظر تماما دفاع از جزئیات پرونده را به وکلای مجرب خود آقایان تاج و رئیسیان واگذار کردم و در هر دو دادگاه جز در موارد معدودی که مورد پرسش مستقیم قرار گرفتم لب به سخن نگشودم. هم در دادگاه تجدید نظر و هم در خود زندان در دیداری که با نماینده دادستان داشتم (که بنا بر خواست ایشان در دفتر رییس اندرزگاه برای پیگیری مداوای مشکلات جسمی اینجانب، انجام شد) ایشان بر نظر مساعد دادستانی نسبت به تخفیف مجازات تأکید داشتند، بدون اینکه هیچ درخواستی از جانب بنده انجام شده باشد.
حتی قاضی پرونده تجدید نظر نیز به وکلای اینجانب مساعدت دادگاه برای تخفیف کلی در حکم بدوی را اعلام کرده بودند. با این همه، تأیید کامل حکم بدوی بدون هیچ  تغییری در دادگاه تجدیدنظر، بار دیگر این سوال را در ذهنم پیش می‌آورد که سرنوشت پرونده‌های سیاسی در جای دیگری خارج از نهادهای قضایی تعیین می‌شود؟
حال در شرایط کنونی که حکم غیرعادلانه ده سال و نیم اینجانب به صورت قطعی تأیید شده است، بر خود لازم می‌دانم از همه‌ی دوستان و همکاران عزیز، کانون‌ها و انجمن‌های صنفی معلمان، تشکلها و فعالان کارگری، فعالان دانشجویی، فعلان حوزه زنان، فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران و رسانه‌هایی که در این مدت ده ماه حمایت‌های رسانه‌ای و معنوی خود را از اینجانب دریغ نداشته‌اند، تشکر و قدردانی کنم.
به ویژه لازم می‌دانم از دو وکیل شریف و ارزشمند آقایان حسین تاج و امیر رئیسیان که در این مدت همه‌ی تلاش خود را برای تغییر در وضعیت پرونده‌ی اینجانب انجام داده‌اند قدردانی کنم.
بی‌شک این نحوه‌ی مواجهه نمی‌تواند ما معلمان را در پیگیری مطالبات به حق صنفی خود از طرق مسالمت آمیز و مدنی بازدارد.
محمد حبیبی – زندان اوین –  چهارم دی ماه ۱۳۹۷”.
لازم به یادآوری است که در تاریخ ۵ دی‌ماه کانون صنفی معلمان تهران طی بیانیه‌ای ضمن اعتراض شدید خود نسبت به حکم صادره برای محمد حبیبی فعال صنفی معلمان محبوس در زندان اوین و اتهامات وارده به وی، خواستار تشکیل دادگاه‌هایی عادلانه، علنی و با حضور هیأت منصفه، برای رسیدگی به اتهامات کلیه‌ی کنشگران صنفی شده بودند.
در تاریخ ۳ دی‌ماه، حسین تاج از تایید حکم موکلش محمد حبیبی در شعبه ۳۶ دادگاه نجدید نظر خبر داد.
جلسه دادگاه تجدید نظر محمد حبیبی در تاریخ دوم آبان ماه در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی احمد زرگر برگزار شد.
محمد حبیبی پیش‌تر در تاریخ ۱ مردادماه ۹۷ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محاکمه شد. حسین تاج وکیل مدافع محمد حبیبی با بیان اینکه بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی همه مجازات‌های محمد حبیبی یک و نیم برابر شده و مجازات اشد یعنی ۷ سال و نیم حبس درباره او قابل اجرا خواهد بود، گفت: “محمد حبیبی به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، به ۷ سال و نیم حبس، تبلیغ علیه نظام به ۱۸ ماه حبس، اخلال در نظم ۱۸ ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق و همچنین ۲ سال ممنوعیت از فعالیت در احزاب، گروه‌ها و دسته‌های سیاسی و اجتماعی و ممنوعیت خروج از کشور به عنوان مجازات تکمیلی محکوم شده است”.
این فعال صنفی که اکنون در بند ۴ زندان اوین به‌سر می‌برد عضو هیئت مدیره کانون معلمان استان تهران است

ماده ۱: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده ۲: عدم تبعیض
هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.
ماده ۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون
در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.

ماده ۹: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی
احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.
ماده ۱۱: حق و اصل برائت
الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.
ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.
ماده ۲۸: حق دنیای زیبا و آزاد برای همه
هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی ، حقوق و آزادی هایی را که در این اعلامیه ذکر گردیده ، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.

رنج کودکان پروانه ای جنوب کرمان در سایه بی توجهی مسئولین وزارت بهداشت/ گزارش تصویری


خبرگزاری هرانا – بیماری ای بی “اپیدرمولیزیس بولوزا” یا بیماری پروانه ای یک بیماری ژنتیکی است که از بدو تولد با کودک همراه می شود و در پوست و غشای مخاطی ایجاد تاول ‌های خونریزی دهنده دردناک می کند. حساسیت شدید پوست، تاول زدن، ایجاد زخم و خارش از جمله نشانه های این بیماری است که باید شدیدا تحت مراقبت باشند. این در حالی است که هیچ رسیدگی قابل توجهی برای این کودکان صورت نگرفته است و روز به روز وضعیت بدنی آنها وخیم تر می شود تا آنکه جان خود را از دست می دهند.
خانه، محل زندگی و بازی، وسایل خواب و استراحت، و تمام مایحتاج این کودکان باید بسیار خاص و بهداشتی باشد. این در حالیست که هیچ توجهی از سمت وزارت بهداشت کشور به این کودکان نمی‌شود و تهیه دارو نیز برای این بیماران سخت شده است. همچنین بنیاد بیماری‌های خاص نیز این کودکان را تحت پوشش خود قرار نمی‌دهد و دیگر شبکه‌های بهداشتی کشور هم توجه کمی به این مسئله دارند که همین وضع این کودکان را روز به روز بدتر کرده و در سنین بالاتر منجر به فوت آنها می‌شود.
EB یا «اپیدرمولیزیس بولوزا» بر اساس بروز جهش ژنی در پروتیین‌های لایه های مختلف پوست ایجاد می شود که در ۳ خصوصیت مشترک هستند. این خصوصیات عبارتند از: ۱- توارث ژنتیکی ۲- شکنندگی پوست در اثر ضربات ناچیز وارده به پوست که در شرایط و افراد طبیعی ایجاد نمی‌شود ۳- تشکیل تاول در محل ها‌یی که ضربات ناچیزی به پوست وارد شده است.در کشور ما میزان بروز EB بطور دقیق مشخص نیست.
معمولا بلافاصله پس از تولد با بروز تاول و شکنندگی پوست (که میتواند حتی با بغل کردن نوزاد به‌وجود آید) مشخص می‌شود. ضایعات این بیماری می‌تواند بر روی سطح پوست یا داخل حفره دهان و دستگاه گوارشی یا تنفسی و سایر اندامهای بدن ایجاد شود و در دراز مدت منجر به زخم های متعدد در سطح پوست و چسبیدگی انگشت‌ها، اندامها و از بین رفتن ناخن‌ها و نیز بروز عفونتهای پوستی شود. در مواردی که قسمتهای دیگر بدن نظیر دستگاه گوارش یا تنفس درگیر باشند ایجاد مشکل در تغذیه، جذب غیر مناسب مواد غذایی و در نتیجه بروز اختلال در نمو کودک، به‌تدریج در رشد سایر اندامهای داخلی نظیر سیستم قلبی و عروقی و دستگاه تنفسی تاثیر منفی خواهد گذاشت.از آنجا که این گروه از بیماری‌ها با الگوهای مختلف توارثی از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و می‌تواند موجب درگیری بخش های مختلف بدن شود جهت پیشگیری از بروز آنها نیاز به مشاوره ژنتیکی با والدین، علی‌الخصوص در زمان تصمیم به ازدواج می‌باشد. در نهایت اقدامات مراقبتی باید بدرستی به والدین این کودکان آموزش داده شود چرا که در حال حاضر راه‌های درمانی موثر جهت این گروه از بیمارها وجود ندارد و اقدامات فعلی در جهت کاهش مصایب بیماران می‌باشد. در کشورهای دیگر انجمن‌های حمایتی جهت این بیماران تشکیل شده‌است که خود می‌تواند اقدامی موثر در کاهش مشکلات و نیز حمایت‌های مالی – روحی از این بیماران و خانواده هایشان باشد.
هرانا در فروردین ماه ۹۵ نیز گزارشی با عنوان “مرگ خاموش کودکان جنوب کرمان” منتشر کرده بود.
در بخشی از این گزارش آمده بود: “در شهرستان رودبار جنوب کودکانی مبتلا به EB “اپیدرمولیزیس بولوزا” هستند، حساسیت شدید پوست، تاول زدن، ایجاد زخم و خارش از جمله نشانه های این بیماری است که باید شدیدا تحت مراقبت باشند. این در حالی است که هیچ رسیدگی قابل توجهی برای این کودکان صورت نگرفته است و روز به روز وضعیت بدنی آنها وخیم تر میشود تا آنکه از بین می‌روند”.
در ادامه گزارش تصویری را که خبرگزاری ایلنا منتشر کرده است، مشاهده نمائید؛

بازداشت بيش از 350 نَفَر #قيام_تشنگان_ثورة_العطش

بازداشت بيش از 350 نفر در #قيام_تشنگان    صدها نفر در #قيام_تشنگان #قيام_تموز در تظاهرات مسالمت آميز در اعتراض به بى آبى و قطع آب و انتقال آ...