*صفویان و عثمانیان و ریشه های زبانی (2)*
▪️ *اولین متون فارسی*
اولین متون فارسی موجود متعلق به یهودیان هستند که به شاخه ادبیات فارسی یهودی معروف هستند.
--------------
ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، ص 36 :
متون فارسی از نخستین قرن های ظهور اسلام در سراسر ایران نزد يهوديان متداول بوده است.
--------------
نه لازار و نه داریوش آشوری هرگز این سوال را مطرح نکرده اند که، دورترین نمونه واقعا نوشته بر سنگ و چوب و استخوان و پاپیروس و پوست و پارچه و کاغذ که حداقل دو کلمه فارسی داشته باشد، متعلق به چه دوره ای است؟
و جواب این سوال منجر به کشف این حقیقت خواهد شد که زبان فارسی سوغات سر و سامان داده شده ای به هند است که در سیصد سال اخیر همراه چند خانواده به اصطلاح پارسی که مثلا اجدادشان از ترس شمشير عرب به هند گریخته بودند به ایران بازگردانده اند.
و ما رد این کشف را خواهیم گرفت.
---------------
دانشگاه کمبریج در گاله ای پر از دروغ مدعی است که فارسی را عرب و ترک و مغول به هند برده و ترویج کرده اند و تعداد زیاد شعرا و کاتبان فارسی هند چنان زیاد است که این توهم را به وجود می آورد که هند زادگاه زبان فارسی است.
تاریخ ایران دوره صفویه، ص 537
-------------------
واقعا چرا باید عرب و مغول به جای زبان مادری خود، حامل زبان فارسی به هند باشد؟ و چگونه یک مغول به یک شاعر فصیح فارسی تبدیل شده تا برای ترویج آن به هند برود و توهم هند زادگاه زبان فارسی به وجود آید؟
این يهوديان کمبریج که همیشه خنجری برای فرو کردن در پشت هویت خاورمیانه پنهان کرده اند نیز از رقابت فارسی با ترکی در عهد صفویه می گویند.
در ص 538 مدعی اند که شاعران صفوی بر عکس دوران تیموری و سامانی و غزنوی و سلجوقی فاقد تعليم و تربيت بودند!.
واقعا چه گونه بعد از فردوسی و سعدی و حافظ و خیام و.. به چنین انحطاطی در عهد صفویه می رسیم؟
یک بار از گسترش صنعت و علم و هنر و دين و مذهب صفویه می گویند ولی در همان دوران از انحطاط ادبیات و توقف نازک اندیشی و صور خیال در شعر صفوی می گویند که با هم منافات دارد.
دانشگاه کمبریج می گوید نثر سست صفویه در هند و روم نیز گسترش داشته است. حالا این روم عهد صفوی کجای دنیاست و چرا جنس ادبی بنجل می پسندیده معلوم نیست.
ادامه دارد ..
▪️ *اولین متون فارسی*
اولین متون فارسی موجود متعلق به یهودیان هستند که به شاخه ادبیات فارسی یهودی معروف هستند.
--------------
ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، ص 36 :
متون فارسی از نخستین قرن های ظهور اسلام در سراسر ایران نزد يهوديان متداول بوده است.
--------------
نه لازار و نه داریوش آشوری هرگز این سوال را مطرح نکرده اند که، دورترین نمونه واقعا نوشته بر سنگ و چوب و استخوان و پاپیروس و پوست و پارچه و کاغذ که حداقل دو کلمه فارسی داشته باشد، متعلق به چه دوره ای است؟
و جواب این سوال منجر به کشف این حقیقت خواهد شد که زبان فارسی سوغات سر و سامان داده شده ای به هند است که در سیصد سال اخیر همراه چند خانواده به اصطلاح پارسی که مثلا اجدادشان از ترس شمشير عرب به هند گریخته بودند به ایران بازگردانده اند.
و ما رد این کشف را خواهیم گرفت.
---------------
دانشگاه کمبریج در گاله ای پر از دروغ مدعی است که فارسی را عرب و ترک و مغول به هند برده و ترویج کرده اند و تعداد زیاد شعرا و کاتبان فارسی هند چنان زیاد است که این توهم را به وجود می آورد که هند زادگاه زبان فارسی است.
تاریخ ایران دوره صفویه، ص 537
-------------------
واقعا چرا باید عرب و مغول به جای زبان مادری خود، حامل زبان فارسی به هند باشد؟ و چگونه یک مغول به یک شاعر فصیح فارسی تبدیل شده تا برای ترویج آن به هند برود و توهم هند زادگاه زبان فارسی به وجود آید؟
این يهوديان کمبریج که همیشه خنجری برای فرو کردن در پشت هویت خاورمیانه پنهان کرده اند نیز از رقابت فارسی با ترکی در عهد صفویه می گویند.
در ص 538 مدعی اند که شاعران صفوی بر عکس دوران تیموری و سامانی و غزنوی و سلجوقی فاقد تعليم و تربيت بودند!.
واقعا چه گونه بعد از فردوسی و سعدی و حافظ و خیام و.. به چنین انحطاطی در عهد صفویه می رسیم؟
یک بار از گسترش صنعت و علم و هنر و دين و مذهب صفویه می گویند ولی در همان دوران از انحطاط ادبیات و توقف نازک اندیشی و صور خیال در شعر صفوی می گویند که با هم منافات دارد.
دانشگاه کمبریج می گوید نثر سست صفویه در هند و روم نیز گسترش داشته است. حالا این روم عهد صفوی کجای دنیاست و چرا جنس ادبی بنجل می پسندیده معلوم نیست.
ادامه دارد ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر