آخرین نوشته های ستار بهشتی در وبلاگاش:
«دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم و می شنوم را مینویسم، میگویند هر کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و اطلاعرسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام و نشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده»
ستار بهشتی متولد ۵ شهریور ۱۳۵۶ اهل رباط کریم بود. او یک کارگر زحمتکش و وبلاگنویس بود که همراه با مادرش زندگی میکرد.
ستار در جامعه ای زندگی میکرد که ظلم و بیعدالتی در آن بیداد میکرد و مردمش حق هیچگونه اعتراضی نداشتند و چون نمیتوانست در مقابل بی عدالتی و ظلم بی تفاوت باشد همان مقدار را که می فهمید از طریق وبلاگ سادهاش روشنگری میکرد. او ابتدا در فضای مجازی شروع به بازگو کردن دیده های خود از ظلم و نابرابری کرد. با اینکه چندین بار او را تهدید به مرگ کرده بودند، اعتنایی به آن نمیکرد و اعتراض و فریاد را بر سکوت و پرداخت تمامی هزینه آن حتی اگر به قیمت جانش باشد انتخاب نمود.
ستار بهشتی روز ۹ آبانماه سال ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا، مسئول کشف و پیگیری جرایم سایبری، بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. در مدت بازجویی بشدت از سوی مأموران و شکنجهگران شکنجه شد و به دلیل فعالیت در شبکه اجتماعی، به اقدام علیه امنیت ملی متهم شد. اما وی تنها ۴ روز بعد یعنی روز ۱۳ آبان در زیر شکنجه به قتل رسید. پیکر وی در گورستان رباط کریم، محل زندگی اش به خاک سپرده شد.
یکی از بستگان ستار که جنازه او را دیده بود چنین نوشت: «روی سرش فرورفتگی بزرگی بود و روی سرش گچ کشیده بود. صورتش باد کرده بود. به محض این که بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون زده و کفن کاملاً خونی شد. علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش بود.حیدرپور، که در زمان انتقال ستار بهشتی به زندان اوین، در بهداری زندان به عنوان پزشک کشیک حضور داشت، آثار ضرب و شتم و شکنجه ها را در پرونده وی آورد. حیدرپور پس از مدتی بعلت بیان مشاهدات خود دستگیر و دادگاهی شد.
به گزارش پزشک قانونی خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه، در زمان بازداشت آقای بهشتی مطرح شده است. جای تردیدی باقی نمی گذارد که مرگ این وبلاگ نویس بر اساس خونریزی داخلی و مغزی بوده است.
گروهی از زندانیان سیاسی بند ٣٥٠ زندان اوین، (جایی که ستار بهشتی یک روز پیش از جان باختنش در آنجا نگهداری شد)، گواهی دادهاند که بر بدن او آثار شکنجه دیده اند و او پیش از انتقال دوباره به بازداشتگاه پلیس، به همبندیهای خود گفته است: اینها میخواهند مرا بکشند.
گوهر عشقی مادر ستار پس از مرگ فرزندش، کوشش بسیاری نمود تا قاتلان و شکنجهگران ستار را به محاکمه بکشاند. وی علیرغم تهدیدهای نیروهای امنیتی، مرگ پسرش را به موضوعی رسانهای تبدیل نمود و باعث جنجال گستردهای در نظام سیاسی حاکم بر ایران گردید.
خانواده ستار بهشتی همچنین به “بازجوی شکنجه گر” و “قاتل” وی اعلام کردند که قصدشان از تلاش برای محاکمه وی، عبرت دیگران و قربانی نشدن “ستار”های دیگر بوده، نه کینه توزی؛ و قصد نداشتهاند و ندارند او را به پای چوبه دار بکشانند.
قاتل ستار گفت: « شکنجهگر اعتراف کرد که ستار میخندید و من او را میزدم. آنقدر زدم که ستار زیر دست من از بین رفت.»
قاتل که اکبر تقی زاده نام داشت، به سه سال حبس تعزیری، دو سال اقامت اجباری (تبعید) در نقطه معین و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
این چنین دفتر شکنجه و قتل کارگر و وبلاگ نویس جوان، ستار بهشتی که فقط در فضای مجازی پرده از ستم بر مردم ایران برمیداشت، بسته میشود. البته ستاره ستار در آسمان ایران همیشه پرفروغ میدرخشد تا روزی که آرزوهای ستار برای یک ایران بدون ظلم و ستم و زورگویی به واقعیت نشیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر