ترجمه فارسی مقاله جمال عبیدی در نشریه معتبر «العرب» درباره #جریان_سوم: «در صورت سقوط جمهوری اسلامی، چه نظامی جایگزین خواهد بود؟»
پس از اعلام شرایط دوازدهگانه امریکا به منظور کنترل رفتارهای مخرب جمهوری اسلامی، حرکتهای سیاسی رخداده در هفتههای گذشته، از مهمترین حواث سیاسی است که توسط نیروهایی همچون سازمان مجاهدین خلق و سلطنتطلبان و با درخواست همکاری از ملیتهای غیر فارس همراه بود، صورت گرفت.
درخواست همکاری یا تکدی گری سیاسی از جنبشهای سیاسی ملیتهای غیر فارس توسط نیروهای مرکز گرا با پیشینهی فاشیستی که همواره منکر وجود ملیتها و سایر حقوق حقه سیاسی و اجتماعی آنها بودهاند، پدیده و حرکتی جدید در مبارزه است که نیاز به بررسی، مطالعه و درک بیشتر دارد. چرا که تحولات آینده ایران نباید تکرار مکررات انقلاب ۵۷ را دگرباره فراهم سازد. آنچه که در انقلاب گذشته رخ داد، همانند بدقولی خمینی و عدم وفای به عهد او درباره حقوق ملی سیاسی ملیتهای غیر فارس نباید تکرار شود.
یک نگرش عمیق به وضعیت سیاسی ایران، ما را به پتانسیل ملی جنبشهای ملیتهای غیر فارس که تشکیل دهنده ۷۰ درصد جامعه ایران هستند رهنمون میسازد. این قدرت کافی است تا ثابت کند که آغاز و پایان مبارزات و تغییرات آتی، بدون شک در دستان ملیتهای غیر فارس است. در این میان نگاهی کوتاه به تجربه جنبش سبز که در چند شهر مرکزی همچون تهران، اصفهان و شیراز منحصر شد و تا کنون بسیاری آن را به یاد دارند، گویای همه چیز است. اما به رغم همه تغییرات، ذهنیت فارسها همان ذهنیت قدیمی تشکیل دهنده دولت - ملت است که با انکار تنوع قومی توسط دولت نژادگرای پهلوی در ۱۹۲۶ و پس از اشغال خرمشهر (محمره) پایتخت آن زمان اهواز شکل گرفت. به همین دلیل نیز تغییرات آینده بایستی توأم با ضمانتهای حقوقی و سیاسی بین المللی همراه باشد تا سایر منافع ایجابی آن بر منطقه سایه بیفکند.
در این میان با سرعت گرفتن روند تحریمهای آمریکا بر ایران که در ۴ نوامبر آینده به اوج خود خواهد رسید، و همچنین علاقه دولت ترامپ و سیاستسازان آمریکا و نیز تمایل دولتهای منطقه به تغییر رژیم که از عملکرد نظام ایران و سپاه قدس و عدم آرامش منطقه متضرر شدهاند، از یکسو و انتظار مردم در ایران به منظور خلاصی از نظام جمهوری اسلامی از سوی دیگر، باعث میشود سؤالات منطقی در ذهن شکل بگیرد، که در صورت سقوط نظام جمهوری اسلامی نظام جایگزین چیست؟
با این مقدمه به نظر میرسد سه راهکار نوع نظام آینده را مشخص خواهد کرد:
اول: دولت و نظام آینده ایران از نیروهای باستانگرای مشحون از اوهام باستانگرایی که پهلویها در ایران پایهریز آن بودند شکل خواهد گرفت. چنین نظام فارسی معتقد است که عرب (اسلام) منهدم کننده تمدن فارس است. عمق گرایش و نوستالژی توأم با اوهام باستانی میتواند خطرات بسیاری را متوجه منطقه و جهان عرب کند به گونهای که از نظام کنونی ایران اگر خطرناکتر نباشد، کمتر از آن نیز نخواهد بود.
دوم: نظام آینده از میان ملیتهای غیر فارس همانند آذربایجانی، عربها، کردها، بلوچها، و دیگران شکل خواهد گرفت. در میان این نیروهای استقلالطلب و فدرالخواه وجود دارند. در چنین حالتی ایران به سمت قهقرا خواهد رفت و نوعی تفکیک، تجزیه و برپایی دولتهای مختلف را شاهد خواهیم بود. چنین حالتی به سود امنیت کشورهای متضرر از نظام فعلی نخواهد بود. فدرالیسم نیز میتواند تضعیف مرکزگرایی را در ابعاد سیاسی و نظامی به همراه داشته باشد. در چنین حالتی تعارض سیاسی مرکز و پیرامون نیز هویدا خواهد شد.
راهکار سوم: این راهکار که از خود به عنوان #مامردم یا «جریان سوم» یاد میکند، بنا دارد یک نظام دموکراتیک لیبرال در ایران پایهریزی کند. هدف این جریان تأمین حقوق قومی سیاسی ملیتها در چارچوب ایران است.
در صورتی که شاهد چنین رخدادی باشیم ایران در آینده به سوی نرمالیزاسیون و احترام حقوق بین الملل حرکت خواهد کرد.
در آخر باید گفت که این به سود کشورهای منطقه به خصوص کشورهای عرب و خلیجی به عنوان متضرر آن توسعهطلبی نظام ایران نسبت به پشتیبانی از راهکار دوم و یا سوم همت گمارند. بديهی است كه تغيير در ايران یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. چنین تغییر اساسی اما بدون حمایت از ملیتها و توانمند کردن آنها به لحاظ امکانات صورت نخواهد گرفت. این مهم میتواند با اشراف سازمان ملل به منظور حمایت از صلح و امنیت بین الملل قابل تحقق باشد.
لینک اصلی .
https://alarab.co.uk/%D9%85%D8%A7%D8%B0%D8%A7-%D9%84%D9%88-%D8%B3%D9%82%D8%B7-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%A9-%D9%81%D9%8A-%D8%A5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%87%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D9%8A%D9%84%D8%9F
پس از اعلام شرایط دوازدهگانه امریکا به منظور کنترل رفتارهای مخرب جمهوری اسلامی، حرکتهای سیاسی رخداده در هفتههای گذشته، از مهمترین حواث سیاسی است که توسط نیروهایی همچون سازمان مجاهدین خلق و سلطنتطلبان و با درخواست همکاری از ملیتهای غیر فارس همراه بود، صورت گرفت.
درخواست همکاری یا تکدی گری سیاسی از جنبشهای سیاسی ملیتهای غیر فارس توسط نیروهای مرکز گرا با پیشینهی فاشیستی که همواره منکر وجود ملیتها و سایر حقوق حقه سیاسی و اجتماعی آنها بودهاند، پدیده و حرکتی جدید در مبارزه است که نیاز به بررسی، مطالعه و درک بیشتر دارد. چرا که تحولات آینده ایران نباید تکرار مکررات انقلاب ۵۷ را دگرباره فراهم سازد. آنچه که در انقلاب گذشته رخ داد، همانند بدقولی خمینی و عدم وفای به عهد او درباره حقوق ملی سیاسی ملیتهای غیر فارس نباید تکرار شود.
یک نگرش عمیق به وضعیت سیاسی ایران، ما را به پتانسیل ملی جنبشهای ملیتهای غیر فارس که تشکیل دهنده ۷۰ درصد جامعه ایران هستند رهنمون میسازد. این قدرت کافی است تا ثابت کند که آغاز و پایان مبارزات و تغییرات آتی، بدون شک در دستان ملیتهای غیر فارس است. در این میان نگاهی کوتاه به تجربه جنبش سبز که در چند شهر مرکزی همچون تهران، اصفهان و شیراز منحصر شد و تا کنون بسیاری آن را به یاد دارند، گویای همه چیز است. اما به رغم همه تغییرات، ذهنیت فارسها همان ذهنیت قدیمی تشکیل دهنده دولت - ملت است که با انکار تنوع قومی توسط دولت نژادگرای پهلوی در ۱۹۲۶ و پس از اشغال خرمشهر (محمره) پایتخت آن زمان اهواز شکل گرفت. به همین دلیل نیز تغییرات آینده بایستی توأم با ضمانتهای حقوقی و سیاسی بین المللی همراه باشد تا سایر منافع ایجابی آن بر منطقه سایه بیفکند.
در این میان با سرعت گرفتن روند تحریمهای آمریکا بر ایران که در ۴ نوامبر آینده به اوج خود خواهد رسید، و همچنین علاقه دولت ترامپ و سیاستسازان آمریکا و نیز تمایل دولتهای منطقه به تغییر رژیم که از عملکرد نظام ایران و سپاه قدس و عدم آرامش منطقه متضرر شدهاند، از یکسو و انتظار مردم در ایران به منظور خلاصی از نظام جمهوری اسلامی از سوی دیگر، باعث میشود سؤالات منطقی در ذهن شکل بگیرد، که در صورت سقوط نظام جمهوری اسلامی نظام جایگزین چیست؟
با این مقدمه به نظر میرسد سه راهکار نوع نظام آینده را مشخص خواهد کرد:
اول: دولت و نظام آینده ایران از نیروهای باستانگرای مشحون از اوهام باستانگرایی که پهلویها در ایران پایهریز آن بودند شکل خواهد گرفت. چنین نظام فارسی معتقد است که عرب (اسلام) منهدم کننده تمدن فارس است. عمق گرایش و نوستالژی توأم با اوهام باستانی میتواند خطرات بسیاری را متوجه منطقه و جهان عرب کند به گونهای که از نظام کنونی ایران اگر خطرناکتر نباشد، کمتر از آن نیز نخواهد بود.
دوم: نظام آینده از میان ملیتهای غیر فارس همانند آذربایجانی، عربها، کردها، بلوچها، و دیگران شکل خواهد گرفت. در میان این نیروهای استقلالطلب و فدرالخواه وجود دارند. در چنین حالتی ایران به سمت قهقرا خواهد رفت و نوعی تفکیک، تجزیه و برپایی دولتهای مختلف را شاهد خواهیم بود. چنین حالتی به سود امنیت کشورهای متضرر از نظام فعلی نخواهد بود. فدرالیسم نیز میتواند تضعیف مرکزگرایی را در ابعاد سیاسی و نظامی به همراه داشته باشد. در چنین حالتی تعارض سیاسی مرکز و پیرامون نیز هویدا خواهد شد.
راهکار سوم: این راهکار که از خود به عنوان #مامردم یا «جریان سوم» یاد میکند، بنا دارد یک نظام دموکراتیک لیبرال در ایران پایهریزی کند. هدف این جریان تأمین حقوق قومی سیاسی ملیتها در چارچوب ایران است.
در صورتی که شاهد چنین رخدادی باشیم ایران در آینده به سوی نرمالیزاسیون و احترام حقوق بین الملل حرکت خواهد کرد.
در آخر باید گفت که این به سود کشورهای منطقه به خصوص کشورهای عرب و خلیجی به عنوان متضرر آن توسعهطلبی نظام ایران نسبت به پشتیبانی از راهکار دوم و یا سوم همت گمارند. بديهی است كه تغيير در ايران یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. چنین تغییر اساسی اما بدون حمایت از ملیتها و توانمند کردن آنها به لحاظ امکانات صورت نخواهد گرفت. این مهم میتواند با اشراف سازمان ملل به منظور حمایت از صلح و امنیت بین الملل قابل تحقق باشد.
لینک اصلی .
https://alarab.co.uk/%D9%85%D8%A7%D8%B0%D8%A7-%D9%84%D9%88-%D8%B3%D9%82%D8%B7-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%A9-%D9%81%D9%8A-%D8%A5%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%87%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D9%8A%D9%84%D8%9F
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر