آب آبادان این روزها با هیچ دستگاهی شیرین نمیشود. این سرنوشت عجیب مردمی است که برای بقا و حیات و دوام مام وطن جنگیدند، آواره شدند و با همه پیامدهای بازگشت بیموقع و نسنجیده کنار آمدند. آب شور است و این را همه شهر میداند. چه آنهایی که سالهاست با دستگاه آب را شیرین میکنند و چه آنهایی که در محلههای فقیرنشین و حاشیه شهر، آب را از ایستگاههای آبِ شیرین بشکهبشکه به خانه میبرند.
امروز بعد از گذشت30 سال از پایان جنگ و تحققنیافتن برنامههای بازسازی عمرانی و رونق اقتصادی و نوسازی حیات اجتماعی، مردم همچنان برای رفع یکی از اولین نیازهای انسانی که همانا بهرهمندی از آب شیرین و سالم است هر روز با هیولای آب شور دست و پنجه نرم میکنند.
سخن گفتن از گذشته و جهش اقتصادی اجتماعی این شهر به واسطه نفت و برخورداری آهسته اما پیوسته بخش غیر شرکتنفتی آبادان از مواهب صنعت نفت، موضوعی نیست که برکسی پوشیده باشد درعین حال استمرار در بازگویی آن گذشته درخشان هم چاره دردهای امروز این شهر نیست.
آبادان، فارغ از نقش سیاسی و تعیینکنندهاش در ملیشدن نفت و پیروزی انقلاب57، میتوانست الگوی مناسبی برای توسعه شهرنشینی صنعتی و مدرن ایران باشد اما سالهاست بر اثر مدیریت ناکارآمد و بیتوجهی نهادها و دستگاههای اجرایی دولتی به ضرورتهای زیستی شهروندان و همینطور سلطه بروکراسی، فرصتسازیها را پشت سرهم تبدیل به فرصت سوزی میکند.
شوری آب آبادان به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش موقتی و مربوط به بازه زمانی کوتاه و مشخصی است اما استمرار این وضعیت و اختصاص بودجه در سی سال گذشته مسئلهای نیست که شهروندان آن را فراموش کرده باشند.کافی است به رسانههایی که در سالهای گذشته اخبار بودجه پروژههای آبرسانی را پوشش دادهاند نگاهی بیندازیم تا از رنگارنگی رقمهای اختصاصی و وعدههای خوش رنگ و لعاب مسئولان هردورهای درباره ساخت و تجهیز و تعمیر تصفیهخانهها واجرای طرحهای آبرسانی و ترمیم و افزایش شبکه فاضلاب و طرح جی .آر. پی و... باخبر شویم. حالا اگر همه آن اخبار را در نسبتی مساوی و واقعگرایانه با شرایط امروز آبادان کنار هم بگذاریم متوجه میشویم در بهار 97 هر چقدرکه مسولان درخصوص کاهش شوری وکمآبی تا فلان روز و تزریق بهمان مقدار ریال سخن بگویند جلب اعتماد مردم ناممکن خواهد بود. شاهد این مدعا (با کمترین ارجاع به اخبار) مصاحبه فرماندار آبادان در 8/4/95 است که ازجیرهبندی همین آب شور در روستاهای آبادان سخن میگوید، کمتر از دو سال بعد بخشدار مرکزی در 21/3/97 پرده از خبر آبرسانی با تانکر به 25 روستا برمیدارد. و این یعنی در این فاصله نه تنها وعده رفع فرسودگی سیستم آبرسانی و یا افزایش و توسعه طرحهای ترمیمی محقق نشده بلکه بیآبی مطلق درروستاها کار را به جایی رسانده که دسترسی به آب آشامیدنی فقط با تانکر وآن هم در صبح زود امکانپذیر است.
شوری آب درکنار موضوع ریزگردها، بیکاری، نابسامانیهای شهری و کندی اجرای پروژههای اصلاحی و عمرانی همچنان که به رشد مهاجرت نخبگان و بهرهمندان اقتصادی سرعت میبخشد، آستانه تحمل لایههای کمبرخوردار را که در شرایط زیست اجباری به سر می برند به شدت پایین میآورد.
در این شرایط کسی نمیتواند تضمین کند که نبض شورش و خیزش شوری آب در بیست وچند سال پیش دوباره در زیر پوست این شهر زخمی تند نشود.
امروز بعد از گذشت30 سال از پایان جنگ و تحققنیافتن برنامههای بازسازی عمرانی و رونق اقتصادی و نوسازی حیات اجتماعی، مردم همچنان برای رفع یکی از اولین نیازهای انسانی که همانا بهرهمندی از آب شیرین و سالم است هر روز با هیولای آب شور دست و پنجه نرم میکنند.
سخن گفتن از گذشته و جهش اقتصادی اجتماعی این شهر به واسطه نفت و برخورداری آهسته اما پیوسته بخش غیر شرکتنفتی آبادان از مواهب صنعت نفت، موضوعی نیست که برکسی پوشیده باشد درعین حال استمرار در بازگویی آن گذشته درخشان هم چاره دردهای امروز این شهر نیست.
آبادان، فارغ از نقش سیاسی و تعیینکنندهاش در ملیشدن نفت و پیروزی انقلاب57، میتوانست الگوی مناسبی برای توسعه شهرنشینی صنعتی و مدرن ایران باشد اما سالهاست بر اثر مدیریت ناکارآمد و بیتوجهی نهادها و دستگاههای اجرایی دولتی به ضرورتهای زیستی شهروندان و همینطور سلطه بروکراسی، فرصتسازیها را پشت سرهم تبدیل به فرصت سوزی میکند.
شوری آب آبادان به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش موقتی و مربوط به بازه زمانی کوتاه و مشخصی است اما استمرار این وضعیت و اختصاص بودجه در سی سال گذشته مسئلهای نیست که شهروندان آن را فراموش کرده باشند.کافی است به رسانههایی که در سالهای گذشته اخبار بودجه پروژههای آبرسانی را پوشش دادهاند نگاهی بیندازیم تا از رنگارنگی رقمهای اختصاصی و وعدههای خوش رنگ و لعاب مسئولان هردورهای درباره ساخت و تجهیز و تعمیر تصفیهخانهها واجرای طرحهای آبرسانی و ترمیم و افزایش شبکه فاضلاب و طرح جی .آر. پی و... باخبر شویم. حالا اگر همه آن اخبار را در نسبتی مساوی و واقعگرایانه با شرایط امروز آبادان کنار هم بگذاریم متوجه میشویم در بهار 97 هر چقدرکه مسولان درخصوص کاهش شوری وکمآبی تا فلان روز و تزریق بهمان مقدار ریال سخن بگویند جلب اعتماد مردم ناممکن خواهد بود. شاهد این مدعا (با کمترین ارجاع به اخبار) مصاحبه فرماندار آبادان در 8/4/95 است که ازجیرهبندی همین آب شور در روستاهای آبادان سخن میگوید، کمتر از دو سال بعد بخشدار مرکزی در 21/3/97 پرده از خبر آبرسانی با تانکر به 25 روستا برمیدارد. و این یعنی در این فاصله نه تنها وعده رفع فرسودگی سیستم آبرسانی و یا افزایش و توسعه طرحهای ترمیمی محقق نشده بلکه بیآبی مطلق درروستاها کار را به جایی رسانده که دسترسی به آب آشامیدنی فقط با تانکر وآن هم در صبح زود امکانپذیر است.
شوری آب درکنار موضوع ریزگردها، بیکاری، نابسامانیهای شهری و کندی اجرای پروژههای اصلاحی و عمرانی همچنان که به رشد مهاجرت نخبگان و بهرهمندان اقتصادی سرعت میبخشد، آستانه تحمل لایههای کمبرخوردار را که در شرایط زیست اجباری به سر می برند به شدت پایین میآورد.
در این شرایط کسی نمیتواند تضمین کند که نبض شورش و خیزش شوری آب در بیست وچند سال پیش دوباره در زیر پوست این شهر زخمی تند نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر