۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

http://www.azadegy.de/?page_id=4563

محسن سیاحی

 روز جهانی مذهب 



روز جهانی مذهب مراسمی است که هر ساله در سومین یکشنبه ماه ژانویه با تشکیل کنفرانسهای مختلف در برخی از کشورها با حضور مردمی از ادیان گوناگون برگزار می شود. این روز برای اولین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط جامعه بهائیان در آمریکا جشن گرفته و به رسمیت شناخته شد و هدف از آن جلب توجه ملت و دنیا به یگانگی و وحدت اساس تمام ادیان بود. هدفی که بیانگر تنها قدرت فعال دیانت و مذهب در راه وحدت بشر و دینا می‌باشد.
در روز ۳۱ ژانویه ۲۰۰۷ جمهوری کنگو دومین کشوری شد که به مناسبت روز جهانی مذهب را با چاپ یک تمبر برگزار کرد . آن تمبر در روز ۲۰ ژانویه ۲۰۰۷ در روز جهانی مذهب در حالی که در مراسم آن ۲۵۰ نماینده از ۸ گروه مذهبی حضور داشتند ارائه شد. در بالای این تمبر جدید به زبان فرانسوی نوشته شده ((خداوند مرجع و اساس تمام ادیان است.)) همچنین سمبولهائی از ۱۱ مذهب مختلف که دنیا را احاطه کرده ترسیم شده است. در همین راستا و به همین مناسبت کشورهای دیگری نیز اقدامی مشابه یا به نوع دیگری این روز را یاداوری میکردند که در این بین میتوان به کشورهایی مثل سنگاپور ، سریلانکا ، اوگاندا ، کانادا ، ایالات متحده امریکا و همچنین شهر هائی در هنگ کنگ. استرالیا. بلغارستان. فرانسه. لوگزامبورگ. نیوزیلند. سوئد. انگلستان و در چند کشور دیگر برای بزرگداشت روز جهانی مذهب اقداماتی برای بزرگداشت این روز انجام دادند. در توضیح کلمه مذهب میتوانیم به اسم مکان از ریشه ذهب که یک کلمه عربی است اشاره کنیم . و چون ذهب به معنی رفتن است پس مذهب یعنی )) محل رفتن )) و محل رفتن همان راه است. لذا مذهب یعنی راه. بر این اساس به هر کدام از مسیرهایی که افراد در یک دین پیش می گیرند مذهب گفته می شود در توضیح این روز از آنجائی که انسان علاوه بر مسایل روز مره در زندگی خود نیاز به یک سری ارتباطات قلبی و درونی و یا میتوانم بگویم ماورائی دارد که به وسیله آنها بتواند در مقابل چالشهای زندگی خود مقاومت داشته باشد به نوع این ارتباط و باور و آن چیزی که فرد برای خود قبول دارد میتوان به عنوان مذهبد یاد کرد .
مذهب را می توان اینطور تعریف کرد ایمان به خدا یا خدایان و پرستش آنها که معمولا بصورت اعمال و تشریفاتی صورت می گیرد. و یا هر سیستم مخصوص ایمانی و پرستش و غیره که شامل اصول اخلاقی می شود. بیش از نود درصد از جمعیت دنیا نوعی مذهب دارند. اشکال اینجاست که مذاهب زیاد و گوناگونی هستند. دو مطلب معمول در همه مذاهب قوانین و تشریفات هستند. بعضی مذاهب اصلا چیزی بیشتر از یک لیست قوانین و بکن و نکن نیستند که انسان باید آنها را انجام دهد تا بعنوان شخصی متعهد به آن مذهب و بنابراین در رابطه صحیح با خدای آن مذهب شناخته شود. دو نمونه از چنین مذاهبی اسلام و یهودیت هستند. اسلام پنج اصل دارد که باید انجام شود و یهودیت صدها دستور و سنت دارد که باید نگه داشته شوند. هر دو مذهب تا اندازه ای ادعا می کنند که با اطاعت از قوانین مذهب انسان در رابطه صحیح با خدا قرار می گیرد. مذاهب دیگر بیشتر تمرکز بر روی انجام تشریفات دارند تا اطاعت از یک سری قوانین. با تقدیم قربانی عمل خاصی انجام دادن و یا خدمتی کردن غذای خاصی خوردن و غیره شخص می تواند با خدا در رابطه صحیح قرار گیرد. بارزترین نمونه مذهب تشریفاتی کاتولیکها در مسیحیت هستند. کاتولیکها می گویند با تعمید آب نوزاد با شرکت در تجمع کاتولیکها با اعتراف گناه به یک کشیش با دعا به مقدسین در بهشت با مسح شدن بوسیله یک کشیش قبل از مرگ و غیره خدا شخص را بعد از مرگ به بهشت راه می دهد. بودایی ها و هندوها هم از مذاهب تشریفاتی می باشند و با درجه کمتر مذهبی بر اساس قانون هم هستند. مذهب حقیقی نه بر اساس قانون است و نه تشریفات. مذهب حقیقی رابطه با خداست. دو چیز که همه مذاهب دارند این است که انسان بنوعی از خدا جدا شده است و اینکه نیاز دارد به او بپیوندد. حال در توضیح و فرق بین دین و مذهب در چیست اینجا توضیح میدهم که ؛ با توجه به معنای لغوی دو کلمه «فرقه» و «مذهب» معلوم می شود که کلمه فرقه در لغت به عده ای خاص از مردم اطلاق می شود و مذهب به اعتقاد و عقیده و روش خاص گفته می شود. بنابراین هر دو کلمه در اطلاقشان به امری خاص مشترک هستند با این تفاوت که فرقه به اشیاء و افراد و به تعبیر دیگر بر اعیان اطلاق می شود ولی مذهب بر مسائل نظری و معنوی (به معنای مقابل عین) گفته می شود.
کلمه فرقه در اصطلاح معنایی نزدیک به معنی لغوی دارد و به گروهی از مردم که اعتقاد واحدی غیر از اعتقاد دیگران را انتخاب و دنبال کنند فرقه گفته می شود. مثلاً اگر عده ای از پیروان یک دین اعتقاد خاصی غیر از اعتقاد عموم پیروان آن دین داشته باشند به آن عده فرقه گفته می شود.
مذهب به یکی از تیره ها و شعب یک دین گفته می شود می خواهد تیره های اعتقادی مانند اسماعیلیه و معتزله در اسلام باشد یا طریق سیر و سلوک مانند مذهب نقشبندیه در صوفیه باشد یا روش عمل نسبت به احکام مانند مذهب شافعیه و حنفیه در فقه اسلامی است . این توضیح لازم است که در مغرب زمین واژه ((Religion)) به معنای مکتب های درونی یک دین و به معنای خود دین به کار می رود و حدود نیم قرن است در کشورها تحت تأثیر این موضوع کلمه ((مذهب)) را در هر دو معنا یعنی ((دین)) و ((فرقه های درونی یک دین)) به کار میبرند .
با توجه به معنای اصطلاحی فرقه و مذهب می توان گفت که فرقه به افرادی که از یک دین جدا شده که عقیده خاصی دارند گفته می شود و به اعتقاد و روش خاص آن مذهب گفته می شود بنابراین این دو کلمه به یک تعبیر معنای مترادفی دارند با این تفاوت که کلمه فرقه به افراد خاص بودن آنها نظر دارد و کلمه مذهب روش خاص آنان را مورد توجه قرار می دهد. پس این دو کلمه می توانند به جای همدیگر به کار گرفته شوند. ولی باید توجه داشت که فرقه اسم سخت افزاری و مذهب اسم نرم افزاری یک گروه با عقیده خاص می باشد. تفاوت دیگری که از استعمال دو کلمه فرقه و مذهب می توان به دست آورد این است که فرقه بیشتر به تقسیم های یک دین از لحاظ کلامی و اعتقادی اطلاق می شود؛ اما مذهب در تقسیم های یک دین از لحاظ فقهی، اعتقادی، اخلاقی وغیره کاربرد دارد و حتی یک فرقه دینی احتمالا چندین مذهب می تواند داشته باشد.
به عنوان مثال در مسیحیت پروتستانها چهار مذهب دارند مثل لوتری ، اصلاحی یا کانون گرا ، انگیلیکنها و تجدید گرایی ، را شامل میشود باز هر یک از اینها به فرقه های ریز دیگری تقسیم میشود به عنوان مثال مسیحیان پروتستان کانون گرا به چهار دسته تعمیدی ، متدیست ، تعمیدگرا و ظهور باور یا آوانجلیکال تقسیم میشوند و یا انگیلیکنها به کلیسای انگلیس و اسقفی تقسیم میشوند یا تجددگراها به پنجاهه باوری تقسیم میشوند . این نوع از تقسیم بندی در همه مذهب وجود دارد چه در اسلام و چه در مسیحیت و چه در دین یهود وجود دارد مثلا در دین یهود به ۱۶ فرقه از قبیل : فریسیان : به معناى جدا شوندگان، در عصر مکابیان پیدا شدند. این فرقه که بخش بزرگى از کاهنان یهود آن را پدید آوردند، در برابر یونانى زدگى ایستادگى کردند و نسبت به اجراى بى چون و چراى شریعت موسى اصرار ورزیدند. این فرقه به معاد و روز قیامت اعتقاد داشتند و راه نجات مردم جهان را عمل به تورات و کلیه دستورات دین یهود مى دانستند. آنان گروه یا فرقه سنت گراى یهود بودند که به اصول و فروع مکتوب و منقول موسى و پیامبران بنى اسرائیل سخت اعتقاد داشتند.
صدوقیان : منسوب به یکى از روحانیون یهود به نام صدوق. این فرقه را روشنفکران و یونانى گرایان تشکیل مى دادند. آنان منکر معاد و مخالف احکام و اصول و فروع غیر علمى – عقلى دین یهود بودند. این فرقه تنها به نبوت مویس باور داشت و انبیاء و کتب دیگر غیر از تورات را قبول نداشت. از تورات فقط اسفار پنجگانه را قبول داشتند. این فرقه به بقاى روح و جهان آخرت باور نداشت. و همین جهان را دار ثواب و عقاب مى دانستند. آنان به خداوند اعتقاد داشتند و به معبد نیز مى رفتند. این گروه در سال هفتاد میلادى و پس از ویرانى اورشلیم، بکلى از میان رفت.
اینسیان : فرقه یهودى با گرایش عرفانى که محصول دوران فقر و فلاکت و اسارت یهود است. این فرقه علیه مالکیت خصوصى شوریدند و اندوختن زر و سیم را حرام کردند. افراد این فرقه هیچگونه مالکیت خصوصى نداشتند و به صورت جمعى زندگى مى کردند. براى آنان دوست و بیگانه یکى بود و با همه برادر و برابر بودند. آنان در اغذیه و امتعه شریک بودند. آنان هر گونه سیستم اقتصادى – تجارى را که منجر به تکاثر و اشرافیت و زراندوزى مى شد، ممنوع ساخته بودند. آنان به نظام برده دارى عاصى بودند، و خود برده نداشتند و برده فروشى را حرام کرده بودند. آنان همچنین ساختن اسلحه و آلات جنگى را حرام کرده بودند. در حقیقت این فرقه در تحقق عدالت اهتمام فراوان داشته اند.
هرویان : این فرقه بیشتر رنگ سیاسى داشت که در فلسطین پیدا شدند. این گروه پیرو و هواخواه سلسله سلطنتى ((هرود)) بودند که در حدود شش سال ق.م. در زمان ((اگستوس )) قیصر روم به ظهور رسیدند و با این که با فرهنگ روم و یونان دشمنى نداشتند، ولى مى خواستند که سلطنت در ملت یهود براى همیشه باقى بماند.
زیلوتها : این فرقه رنگ مذهبى داشت و در عین حال داراى گرایشهاى سیاسى نیز بود. آنان با رومیان مخالف مطلق بودند و لذا همیشه با آنان در حال جنگ بودند. این فرقه با یونانیان اشغالگر نیز در ستیز بودند. این گروه غالبا از ساکنان نواحى شمالى شهر جلیل بودند
قرائون : این اندیشه در سال 767 میلادى به وسیله مردى به نام ((عانان بن داود)) ساخته شد. ((قرائون )) طایفه اى از ((یهود)) هستند که جز به ((عهد عتیق )) اقرار ندارند و روایات شفاهى و ((تلمود)) را معتبر نمى دانند و تنها به ((تورات )) باور دارند. این فرقه را عبرى ((قرائم )) گویند.
عنابیه : منسوب به ((عنان بن دود)) ملقب به ((راس الجات )). بر خلاف فرقه هاى دیگر یهودى، این فرقه در روز شنبه و دیگر اعیاد از خوردن مرغ و ماهى و آهو و ملخ خوددارى مى کردند. این فرقه نبوت عیسى را تصدیق مى نمودند و گفته هاى او را مخالف تورات نمى دانستند. آنان عیسى را از پیروان موسى مى دانستند و معتقد بودند که او مردم را به تورات دعوت مى کند. آنان صریحا اعتراف به نبوت عیسى نمى کردند.
کاتبان : این فرقه جنبه مذهبى ندارند. کاتبان کارشان نسخه بردارى از کتاب مقدس بوده است. آنان با این کار تجارت مى کردند. برخى از این گروه را ((رابى )) و اب مى خواندند
عیسویه : منسوب به عیسى بن یعقوب اصفهانى. برخى گویند او عوقید الوهیم یعنى عبدالله بود که در زمان منصور عباسى مى زیسته و در آن عصر دعوت خود را آغاز کرده است. گویا در عصر مروان حمار گروه فراوانى از یهود به پیروى از او قیام کردند. ابو عیسى یاران خود را در دایره اى قرار مى داد و مى گفت : تا زمانى که در داخل این دایره باشید، سلاح دشمن در شما کارگر نیست. ابوعیسى در شهر رى کشته شد و یاران او به هلاکت رسیدند. ابو عیسى بر این باور بود که پیامبر است و فرستاده مسیح است.
ربانیون : این فرقه را روحانیون یهود تشکیل دادند که کارشان ترجمه و تفسیر تورات و دیگر کتب مقدس یهود بود. آنان وظیفه داشتند در کنیسه مردم را موعظه کنند لذا به آنان معلم نیز مى گفتند. تناسخیه : این فرقه قائل به تناسخ بودند. به گمان آنان در کتاب دانیال نبى آمده است که خداوند بخت نصر را مسخ کرده و به صورت هفت حیوان درنده درآورده تا او را بدین وسیله عذاب داده باشد.
راعیه : منسوب به یکى از یهودیان که دعاوى بزرگى داشت.
سامره : این فرقه از دیگر فرقه ها به آداب و احکام دین یهود متعبدتر است. اینان رسالت موسى و هارون و یوشع را قبول دارند و به دیگر رسولان ایمان ندارند. آنان در انتظار پیامبرى هستند که تورات بشار ظهور او را داده است.
دوستانیه : شاخه اى از فرقه سامره : این فرقه از دیگر فرقه ها به آداب و احکام دین یهود متعبدتر است. اینان رسالت موسى و هارون و یوشع را قبول دارند و به دیگر رسولان ایمان ندارند. آنان در انتظار پیامبرى هستند که تورات بشار ظهور او را داده است. فردى سامرى ادعاى نبوت کرد و مدعى بود که وى همان موعود تورات است. این فرد صد سال قبل از عیسى ظاهر شد. معتقد به عذاب و عقاب در دنیا، که گناهکار در همین دنیا مجازات مى شود .
کوستانیه : منشعب از فرقه سامره. این فرقه نیز عقایدى مشابه با فرقه دوستانیه داشت. بین این دو فرقه اختلاف در احکام است.
فرقه سامره کوهى در بیت المقدس (جبل نابلس ) را قبله خود قرار داد: ((خداوند به داود دستور داده بود که بیت المقدس را در جبل نابلس بنا کند ولى داود در ((ایلنا)) بنا کرد و این بر خلاف امر پروردگار است. پس ‍ حضرت داود ظلم کرد.)) این فرقه مدعى است که تورات اصلى به زبان آنان است. لغت این فرقه نزدیک به زبان عبرى است. گویا از این فرقه ۷۲ فرقه پیدا شده است. مورخان مى گویند این فرقه از یهودیان سامره هستند که مى گویند همین دنیا محل ثواب و عقاب است و دسته اى مى گویند آخرت دار ثواب و عقاب است. مقاربه : به گمان آنان خداوند با رسولان خود توسط فرشته سخن مى گفت.
یورغانیه : منسوب به یورغان از همدان که برخى نام او را یهودا گفته اند. این مرد پیروان خود را به زهد و نماز فراوان دعوت کرد و از خوردن گوشت کلیه حیوانات بازداشت. او فشره میوه ها را ممنوع کرد. وى معتقد بود که تورات داراى ظاهر و باطن است و تاءویل و تنزیل دارد.
او از نظر تاءویل با یهودیان دیگر اختلاف داشت. به تقدیر ثواب و عقاب قائل بود و در این عقیده مبالغه بسیار نشان مى داد.
موشکاتیه : منشعب از فرقه مقاربه. گروهى از این فرقه به نبوت پیامبر اسلام اعتراف نموده اند.
الکسائیه : فرقه اى از یهود که در حدود سال صد میلادى در ماوراء اردن ظاهر شدند. عقاید این فرقه تحت تاءثیر ثنویت و تقدیس ‍ کواکب و فلسفه یونان بود. این فرقه دچار انشعاب شد و به زیر شاخه هایی از قبیل : اسنی ها ، سمپسی ها ، ابیونی ها ، ماسبونی ها ، اوسى ها ، نزاری ها ، ناصورائى ها و همور و باتیست ها تقسیم شدند .
قوم یهود بر این اعتقاد هستند که یهودیان معتقدند که صانع جهان یکى است و نبوت موسى و هارون و پیامبران سلف را ایمان داند و به نبوت پیامبران بعد از موسى نیز اعتقاد دارند. به نبوت عیسى و پیامبر اسلام ایمان ندارند.تقسیم میشوند که تمام این فرقه ها زیر مجموعه دین یهود میباشد .
در سخن پایانی میتوانم بگویم مذهب یک باور درونی و شخصی برای هر انسانی می باشد که ورود به آن برای افراد دیگر منظور مداخله در عقاید دیگر افراد میتواند یک درگیری و نا آرامی در سطح جهانی ایجاد کند و با استناد به مفاد ۱۸ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسانی باید بتواند در باور قلبی و مذهبی و تغییر دین و باور عقیدتی خود در هر زمان تغیر ایجاد کند . با استناد به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر دگر اندیشی حق هر انسانی است و هستند افرادی که به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارند و آنها هم در نوع خود قابل احترام میباشند . با امید به صلح و آگاهی بیش از پیش همه انسانها .


۱۳۹۶ دی ۱۲, سه‌شنبه

لیوان‌چای پدرم روی میز مانده بود /روایتی از ناپدیدی یوسف سیلاوی

 

لیوان‌چای پدرم روی میز مانده بود /روایتی از ناپدیدی یوسف سیلاوی شهروند عرب اهوازی

خبرگزاری هرانا – یوسف سیلاوى شهروند عرب اهوازی از تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۸۸ اندکی پس از بازگشت از دیدار دخترانش از سوریه از منزل مسکونی‌اش ناپدید و علی‌رغم تمامی پیگیری‌های خانواده، خبری از وی حاصل نشده است. وی در سفارت ایران در دمشق همراه دخترش مونا مورد سئوال و جواب قرار گرفته بود و با وجود این‌که هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نداشت، بنا بر اعلام غیررسمی مسئولان امنیتی به‌جهت بازگرداندن دخترانش مونا و شیما که در سوریه به پناهندگان عرب خدمات ترجمه ارائه می‌دادند، به گروگان گرفته شد. اما تاکنون هیچ‌یک از نهادهای امنیتی ایران مسئولیت بازداشت و نگهداری وی را برعهده نگرفته و حتی پس از گذشت یک‌سال از ناپدیدی برخلاف روال قانونی از صدور گواهی فوت خودداری کرده و اعلام می‌کنند وی فوت نکرده‌است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یوسف سیلاوى  متولد ٣ اردیبهشت ١٣٣٨، فرزند عباس متولد اهواز از روز ١٧ آبان ١٣٨٨ ناپدید شده و جست‌وجوی خانواده‌اش برای پیدا کردن او بی نتیجه مانده است.
شیما سیلاوی، دختر آقای یوسف سیلاوی در گفتگو با خبرنگار هرانا در مورد چگونگی ناپدید شدن پدرش گفت: “در آن زمان من و خواهر بزرگترم در کشور سوریه درس می‌خواندیم و پدرم به تازه‌گی از پیش ما برگشته بود ایران و مادرم هم پیش ما مانده بود. یکی از دوستانش با ما تماس گرفت و گفت پدرمان در را باز نمی کند. ایشان به ظن این‌که اتفاقی افتاده در را می‌شکند، اما پدرم خانه نبوده. پول های نقد، مدارک شناسایی و هیچ چیز دست نخورده بود. لباس‌هایش آویزان بودند. حتی لیوان چای پدرم روی میز بود.”
خانم سیلاوی در ادامه افزود: “مادرم به ایران بازگشت و تمام بیمارستان‌ها، ترمینال‌ها و سردخانه‌های شهر را جستجو کرد اما اثری از وی نبود و از شهر هم خارج نشده بود. هیج یک از ارگان‌های دولتی و نهادهای امنیتی هم مسئولیت بازداشت او را به عهده نگرفتند.”
دختر این شهروند مفقود شده در جواب این سئوال که آیا پدرش فعالیت خاصی داشته یا خیر خاطرنشان کرد: “پدر من ابدا اهل فعالیت‌های سیاسی و غیره نبود. اما در میان بستگان ما از فعالین سرشناس عرب بود. از طرفی من و خواهر بزرگترم که در سوریه درس می خواندیم، به پناهندگان عرب که در دفتر سازمان ملل سوریه برای رفتن به یک کشور سوم درخواست داده بودند، خدمات ترجمه ارائه می دادیم. خواهرم بیشتر از من فعال بود و بارها سفارت ایران در دمشق وی را احضار، مورد تطمیع، بازخواست و تهدید قرار داده بود. زمان بازگشت پدرم به ایران خواهرم هم همراهش به سفارت ایران رفته بود و کارکنان سفارت بیرون از ساختمان از وی سئوال و جواب کردند.”
خانم سیلاوی در ادامه گفتگو با مطرح کردن سه نکته اصلی اعلام کرد ما به یقین رسیده ایم که پدرم را برای بازگرداندن ما به ایران بازداشت کردند. اما چون وی فعالیتی نمی‌کرد بازداشت او مثل صدها مورد دیگر در هیچ نهادی ثبت نشده است و مسئولیتش را به‌عهده نمی‌گیرند.
وی در توضیح این سه نکته تصریح کرد: “اول این‌که آن دوست پدرم که به ما اطلاع داده بود پدرم مفقود شده، توسط ماموران امنیتی سپاه بازداشت شد و تهدید شده بود که چرا این ماجرا را پیگیری می کنی، در غیر این‌صورت برای خودت نیز دردسر می شود. ایشان از آن پس حتی ارتباطش با ما را نیز قطع کرد. دوم این‌که یکی از مسئولین سپاه پاسداران به طور غیررسمی به مادرم گفته بود اگر می‌خواهی شوهرت را دوباره ببینی به دخترانت بگو به ایران بازگردند. نکته سوم این‌که مادرم بعد از یکسال از ناپدیدی در پروسه‌ی دنبال کردن کارهای بیمه و حقوق بازنشستگی پدرم که از کارکنان سابق اداره برق بود، در اداره مربوطه که بایستی گواهی فوت طبق روال قانونی بعد از یک‌سال از ناپدیدی صادر می‌شد، کارمند آن اداره تلفنی می‌زند و بعد به مادرم می‌گوید شوهر شما زنده‌است و ما از صدور چنین گواهی معذوریم.”
شیما سیلاوی در پایان تاکید کرد: “پدر من فعال نبود و قوانین را نمی‌دانست. اگر مانند بعضی از فعالان هنگام بازداشت سروصدا می‌کرد و اسمش را فریاد می‌زد و از رهگذران برای بازداشتش شاهد جمع می‌کرد، این‌گونه نمی‌شد. ما هم وسط جنگ سوریه گرفتار شدیم و نتوانستیم صدای‌مان را به جایی برسانیم، تا اینکه به اروپا آمدیم و با خواهرم از طریق نهادهای بین المللی حقوق بشری از جمله سازمان عفو بین الملل پرونده مفقودی پدرم را دنبال کردیم. از تمامی خانواده‌های زندانیان و مفقودین می‌خواهم در مورد عزیزان‌شان اطلاع رسانی کنند تا همه بدانند چنین قربانیانی وجود خارجی دارند و حکومت جمهوری اسلامی باید در قبال آن‌ها پاسخگو باشد.”
شایان ذکر است، چندی پیش سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای در مورد آقای یوسف سیلاوی خواستار اقدام فوری در جهت مشخص شدن سرنوشت وی شد.
ویدئوی زیر آلبومی از عکس‌های این شهروند اهوازی از کودکی تا روزهای قبل از ناپدید شدن وی است که توسط دخترانش مونا و شیما تهیه شده است.

بازداشت بيش از 350 نَفَر #قيام_تشنگان_ثورة_العطش

بازداشت بيش از 350 نفر در #قيام_تشنگان    صدها نفر در #قيام_تشنگان #قيام_تموز در تظاهرات مسالمت آميز در اعتراض به بى آبى و قطع آب و انتقال آ...